پیام دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به مناسب بزرگداشت از کارنامه های افتخار آفرین شهدای انقلاب اسلامی افغانستان به‌ویژه شهید استاد عبدالقادر توانا

پیام دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به مناسب بزرگداشت از کارنامه های افتخار آفرین شهدای انقلاب اسلامی افغانستان به‌ویژه شهید استاد عبدالقادر توانا

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

 

محضر ملت بزرگ و مؤمن افغانستان، به‌ویژه مردم اخلاق‌مدار و روشن‌ضمیر ولایت بلخ و شهر مزار شریف عزیز، سلام و احترام عرض می‌کنم.

درود بی‌پایان خداوند سبحان به روان پاک همه شهیدان راه حق و عدالت، علی‌الخصوص شهید عبدالقادر توانا و دوازده هزار شهید زندان پل چرخی.

در ابتدا لازم میدانم از برگزارکنندگان وبینار بزرگداشت شهدای انقلاب اسلامی افغانستان بابت این حرکت خداپسندانه و تأثیرگذار تقدیر و تشکر نمایم.

واژه شهید و مقوله شهادت، از عالی‌ترین واژگان و مفاهیم موجود در عالم است. در ادبیات دینی، شهادت؛ بالاترین و گرامی‌ترین مرگ است. از منظر آیات قرآن کریم، کشته شدن درراه خدا به‌منزله زنده ماندن و ارتزاق در جوار قرب الهی است.

با قلبی آکنده از اندوه و ناراحتی در غم شهادت آیت‌الله رئیسی؛ رئیس‌جمهور خدمتگزار و مردمی ایران و همراهانشان این پیام را خدمت شما تقدیم می‌کنم. البته ردای شهادت زیبنده قامت بزرگ‌مردانی است که شهید گونه زیسته و طی طریق کرده باشند. چنین افرادی آن‌قدر مقتدر هستند که در مصاف مرگ، پیروز می‌شوند و مرگ را می‌میرانند و برای ابد زنده می‌مانند.

سرزمین شهادت خیز و ملت شهیدپرور افغانستان، برای استقلال و آزادی خود تحت لوای اسلام و قرآن، مجاهدت‌ها کرده و شهدای زیادی را در این راه نورانی هدیه نموده است. شهید عبدالقادر توانا و 12 هزار شهید زندان پل چرخی، شهید برهان‌الدین ربانی، شهید مولوی ایاز نیازی، شهید مولوی عزیز الله مفلح، شهید مولوی عین‌الله خلیانی و هزاران شهید سرافراز این کشور که هرکدام چراغ راه مسیر آینده مردم و رهروان طریق الی الله هستند.

پیام آشکار و فریاد بلند این شهدای عالی‌قدر حرکت در مسیر تعالی، حفظ وحدت اقوام و مذاهب و یکپارچگی مردم بزرگ افغانستان است. افغانستان کشوری است که در آن تنازع مذهبی و دینی سابقه نداشته و اخوت و برادری در میان ایشان نهادینه‌شده است. قهراً حفظ این سرمایه عظیم و عمق بخشیدن به آن، وظیفه‌ای مهم است و نقش علماء، نخبگان و بزرگان ولایات مختلف افغانستان در این مسیر، بسیار حیاتی و تأثیرگذار خواهد بود.

از دیگر دستاوردهای ملت قهرمان افغانستان، استکبارستیزی، بیرون راندن اشغالگران، مبارزه با تروریسم و اتکا به نیرو و توان فرزندان خود در اجرای همه امور است. امروز حفظ وحدت، استقلال و آبادانی این کشور از اهم موضوعات و ادامه راه شهیدان است. آینده با تلاش شبانه‌روزی شما محقق خواهد شد.

حمید شهریاری

دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی

 

 

شهادت، اوج تعالى انسان است. در فرهنگ اسلام، ارزشمندترین و گرانبهاترین حرکت، شهادت است. شهید کسى است که با نثار جان خود، درخت اسلام را آبیارى کرده و فساد را ریشه کن مى‏کند. شهیدان، مقاومت و پویایى جامعه را تضمین مى‏نمایند و به‌جامعه ظرفیت روحى مى‏بخشند و ضعف و سستى را از بین مى‏برند. اگر خون شهیدان نبود که شجره طیبه رسالت را سیراب نماید نه از اسلام خبرى بود و نه از مکتب توحید بخش الهى اثرى؛ و در یک جمله مى‏توان گفت که پر محتواترین عنوان، در راستاى تکامل انسان، از دیدگاه متون اسلامى عنوان «شهید» است.

وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا.

فخر رازي درتفسير اين آيه چنين آورده است: «شهيد بر وزن فعيل به معني فاعل است و او كسي است كه گاهي با دليل و بيان و زماني با سلاح به صحت دين خدا گواهي مي دهد. پس شهدا كساني هستند كه به عدالت قيام كرده اند و خداوند از آنان در قرآن ياد كرده و فرموده است:

﴿ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾ (ال عمران۱۸)

از آن جهت به كسي كه در راه خدا كشته شده شهيد مي گويند كه جانش را در راه ياري دين خدا فدا كرده و به‌دين‌وسيله شهادت داده است كه خداوند و دستورهايش، حق و ما سوای آن باطل و نابودشدني است. كسي كه در دنيا به سبب بذل، جانش به حق و حقيقت گواهي دهد، شايسته‌گي پيدا می‌كند كه در آخرت از طرف خداوند، در زمره‌ی كساني باشد كه بر ديگران گواه است»

 

‏‎اِنَّ الله اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الله فَيَقتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرآنِ وَ مَنْ اَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ».
و راستى اين تجارت بى نظير و بى مانندى است (خريدار خداوند، فروشندگان مؤمنان مجاهد، متاعى كه خريدارى مى شود جانها و اموالى است كه خداوند خودش به آن‌ها بخشيده، بهايى كه براى آن پرداخته مى شود بهشت جاويدان و سند اين معامله سه كتاب بزرگ آسمانى است.

چرا به كسي كه در راه خدا كشته مي شود، «شهيد» مي گويند؟ چنان كه مي دانيم، بر كسي كه خود را در راه خدا فدا كرده است و براي رسيدن به رضا و وصال محبوب از هستي خود، در اين عالم صرف نظركرده و از تمام لذائذ مادي دست كشيده است، «شهيد » اطلاق مي كنند. در وجه تسميه آن وجوه مختلفي ذكر شده كه ازجمله آن‌ها وجوه زير است:

الف ـ از آن جهت «شهيد» را «شهيد» گفته اند كه خداوند و فرشتگان گواهي مي دهند كه او اهل بهشت است.

ب ـ «شهيد» را «شهيد» مي گويند براي آن كه در روز قيامت از وي مي خواهند كه با پيامبر (ص) دربارة اعمال و كردار امت پيشين شهادت بدهد.

ج ـ چون او زنده است؛ چنان كه گويي شاهد و حاضر است و مي بيند.

د ـ براي آن كه كرامتها و نعمت‌هايي را كه به سبب كشته شدنش در راه خدا برايش آماده شده، مي بيند.

هـ ـ به دليل آن كه در راه گواهي دادن به حق و در راه امري كه براي خداست، قيام كرده؛ به گونه اي كه هستي خود را در آن راه از دست داده ، راهنماي ديگران است.

و ـ فرشتگان هنگام كشته شدن گواهي دهند كه او در راه خدا كشته شده است و در نزد او حاضرند.

از بررسي معاني فوق برمي آيد كه شهيد بر وزن فعيل است كه گاهي به معني فاعل و گاهي به معني مفعول به كار مي رود؛ از اين جهت «مشهود» است كه خداوند و فرشتگان به خلوص نيت و پاكي او شهادت مي دهند و به اين مناسبت شاهد و شهيد كسي است كه حاضر است و كرامتها و الطاف بي پايان خداوندي را براي خودش مشاهده مي كند و به قيام خود مردم را راهنمايي كرده و بر حق و حقيقت گواهي داده است و در راه تحقق آن استقامت ورزيده تا كشته شده است.

 

عظمت شهيد

چنان كه در مطالب فوق اشاره شد، شهيد كسي است كه حقيقت را درك كرده و به آن آگاه شده است و جز حق و حقيقت امر ديگري را در نظر ندارد و همه چيز جز رضاي پروردگار از ديدگاه او بي اعتبار و بي ارزش است. او جوياي «احدي الحسنيین» است و چنين نيست كه لذايذ مادي و مشتهيات نفساني او را از شرافت و فضيلت جاودانه باز دارد و در پرتگاه حيوانيت سقوط كند.

او آن چنان وجود با ارزشي است كه در رديف پيامبران و صديقين قرار گرفته و از نعمتهاي بی‌كران الهی برخوردار است.

او آن‌قدر ايثار و گذشت كرده است كه براي دستور معبود خويش آنچه را كه از همه چيز برايش با ارزش تر است؛ يعني هستي خود را در طبق اخلاص نهاده و در راه او نثار كرده است.

او براي پيوستن به ابديت و نايل شدن به رضاي آفريدگار خويش تلاش مي كند تا اين كه از اين كالبد مي رهد و به لقاي محبوبش مي رسد و آن‌وقت است كه شاهد مقصود را در آغوش مي گيرد و سرور و ابتهاج به او دست مي دهد؛ و سخناني از قبيل «فزت و رب الكعبه» و «الرفيق الاعلي خير مستقراً و احسن مقيلاً» را بر زبان جاري مي سازد.

او مسلماً در نزد خداوند وجودي بسيار با ارزش و محبوب و پسنديده است؛ زيرا براي خشنودي و اعتلاي دين او جان، بر كف نهاده تا سرانجام در راهش شهيد شده است.

زنده بودن شهدا از آن جهت است كه حيات ايشان با حيات ديگران بسيار تفاوت دارد؛ يعني شهدا يك نوع حياتي دارند كه ويژة خودشان مي باشد و از هر جهت داراي چنان جلال و عظمت و شكوهي است كه زندگي ديگران را نمي توان با زندگي آنان مقايسه كرد؛ و چنان كه از مفاد «عند ربهم» بر مي آيد، خداوند متعال به آنان توجه خاصي دارد و فهميده مي شود كه براي آنان مقامي است فوق تصور ماست و به گونه اي است كه بدون واسطه از رحمت و لطف و كرامت خداوند بهره‌مند می‌شوند.

آنچه اين مدعا را ثابت مي كند، سرگذشت مؤمن آل ياسين است كه در قرآن مجيد از آن ياد شده است. آنگاه كه او مردم را به پيروي از حق دعوت مي كرد، به اعدام محكوم گشت. مردم تماشاگر را ديد كه شادي مي كنند و از حقايق بي اطلاعند؛ در آن‌وقت كه او موقعيت و كرامت خود را در نزد خداوند دريافته بود و فرشتگان رحمت را مي ديد كه او را احاطه كرده اند و آن همه ارزش و كرامت برايش فراهم شده، گفت: اي كاش قوم (غافل) من مي دانستند كه چگونه پروردگارم مرا مورد آمرزش قرار داده است. «قال يا ليت قومي يعلمون بما غفرلي ربي و جعلني من المكرمين».

چنانكه از معني «بما غفرلي ربي» بر مي آيد، خداوند كسي را كه شهيد مي شود، بدون واسطه و بدون اينكه وسيله اي در كار باشد، مورد غفران و اكرام و انعام خويش قرار مي دهد.

از اين بيان معلوم مي شود كه شهدا به گونه اي مورد عنايت و توجه خداوند هستند كه لياقت آن را پيدا كرده اند كه دربارة آنان گفته شود: ايشان در نزد پروردگار خود هستند و بدون واسطه از نعم الهي برخوردارند و جلال و عظمت كبريايي را نظاره گرند.

‏‎مصداق این آیت مبارکه “فَلَمّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ‏‎ ‎‏جَعَلَهُ دَکّاً‏‏…” تجلی می‏کند خدای تبارک و تعالی در کوه طور و یا در جَبَل‏‎ ‎‏انیّت خودِ موسی و موسی «صَعْق» ‏‏[‏‏برایش پیش می‌آید‏‏]‏‏. آن‌ها در‏‎ ‎‏حال حیات، انبیا و اولیا نظیر انبیا و تالی تِلو انبیا در زمان حیات‏شان‏‎ ‎‏آن چیزهایی که حجاب بوده است بین آن‌ها و بین حق تعالی‏‎ ‎‏می‌شکنند و صَعْق برای آن‌ها حاصل می‌شود و موت اختیاری برای‏‎ ‎‏آن‌ها حاصل می‏شود. خدای تبارک و تعالی بر آن‌ها تجلی می‏کند و نگاه می‏کنند به حسب آن نگاه عقلی، باطنی و روحی و عرفانی و ادراک می‏کنند و مشاهده می‏کنند جلوه حق تعالی را و شهید هم‏‎ ‎‏به حسب این روایتی که وارد شده است، نظیر انبیا، وقتی‌که شهید‏‎ ‎‏شد چون همه چیز را در راه خدا داده است، خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏جلوه می‌کند به او و آن هم «یَنْظُرُ اِلی» جلوه خدا، الی وَجْهِ الله این‏‎ ‎‏آخر چیزی است که برای انسان، آخر کمالی است که برای انسان‏‎ ‎‏‏هست.

دراین روایتی نقل شده است، در این روایت، انبیا را مقارن شهدا قرار داده است که در جلوه‏ای که حق تعالی می‏کند بر انبیا همان جلوه را هم بر شهدا می‏کند. شهید هم یَنْظُرُ‏‎ ‎‏اِلی وَجْهِ الله ِ و حجاب را شکسته است. همان‌طوری که انبیا حجاب‌ها‏‎ ‎‏را شکسته بودند و آخر منزلی است که برای انسان ممکن است‏‎ ‎‏باشد. مژده داده‌اند که برای شهدا این آخر منزلی که برای انبیا هم‏‎ ‎‏هست، شهدا هم به حسب حدود وجودی خودشان به این آخر‏‎ ‎‏منزل می‌رسند.»

 

 

به پیشواز چهل و پنجمین سالروز شهادت ۱۲۰۰۰ شهید زندان پل چرخی

 

صفحه‌ای از تاریخ معاصر افغانستان

کشتار زندانیان سیاسی در زندان پل چرخی؛ جوزای 1358 هـ ش

در سال ۱۳۴۳ هـ ش قانون اساسی جدید در کشور تصویب و توشیح شد که به اساس آن آزادی فعالیت‌های سیاسی و فکری جریان‌ها تضمین گردید. در نخست حزب دموکراتیک خلق افغانستان به‌عنوان بزرگ‌ترین جریان چپی و سپس نهضت اسلامی افغانستان به‌صفت کبیرترین حرکت راستی عرض وجود نمودند که اولی بنام کمونیست‌ها و دومی بنام اخوانی‌ها در بین جامعه افغانی شهرت یافتند.

در آن زمان (دهه دموکراسی) ساحات فعالیت جریان‌ها و حرکت‌های چپی و راستی را بیشتر مکاتب و پوهنتون ها تشکیل می‌دادند و هرکدام می‌کوشیدند که متعلمین و محصلین را به فکر و جریان خویش جذب نمایند که به این صورت دو قطب سیاسی و فکری بزرگ در افغانستان شکل گرفت؛ که اولی مردم را به اندیشه کمونیزم دعوت می‌کرد و دومی به فکر اسلام.

اخوانی‌ها نه‌تنها اینکه از بی‌مهری و مزاحمت حکومت محمد ظاهر شاه در موردشان سخن‌ها دارند بل، حکومت وی را به حمایت از جریان‌های کمونیستی نیز متهم می‌نمایند. مهم‌ترین دلیلشان هم این است که حکومت وقت، به دلیل هراسی که از اتحاد جماهیر شوروی وقت داشت کمونیست طرفدار شوروی را – مستقیم و غیرمستقیم – حمایت و اخوانی‌ها را مزاحمت می‌نمود و نیز تعامل خوبی به جریان‌های چپی چون ماویست ها و نشنلیست ها داشت.

در سال ۱۳۵۲ هـ ش محمد داود خان (اولین رئیس‌جمهور افغانستان) علیه نظام شاهی چهل‌ساله‌ی محمد ظاهر شاه، در تبانی با چپی‌های متمایل به شوروی (به‌ویژه شاخه پرچم) دست به کودتای نظامی زد و نخستین نظام جمهوری را در کشور بنیان گذاشت.

حضور پرچمی‌ها در اولین کابینه محمد داود خان به حدی پررنگ بود که تقریباً نصف کابینه را تشکیل می‌دادند. فیض محمدخان وزیر داخله با استفاده از فرصت پیش‌آمده همفکران ویاران پرچمی خویش را در مناصب و جایگاهی دولتی مربوط به وزارت داخله ازجمله ولایت‌ها و ولسوالی ها مقرر نمود.

محمد داود خان یا در اثر اغوای کمونیست‌ها (که با اسلام‌گراها دشمنی فکری و سیاسی داشتند) یا در زیر فشار اتحاد جماهیر شوروی وقت و یا هم در اثر علل و عوامل دیگر، در پی این شد که جریان اسلام‌گرایی نهضت اسلامی را از صحنه بردارد. نه‌تنها به جریان اسلام‌گرا اجازه فعالیت ـ چه مستقیم و چه غیرمستقیم – داده نشد بل، تعدادی از منسوبین آن یا راهی زندان گردید و یا هم به قتل رسانیده شدند. آنانیکه دست حکومت محمد داودشان به دامنشان نرسید از سر ناچاری به کشور پاکستان پناه بردند. درست در چنین شرایطی بود که سال 1354 هـ ش بود که انجنیر حبیب الرحمن (یکی از رهبران نهضت اسلامی) از سوی حکومت محمد داود خان اعدام گردید.

پوهاند غلام محمد نیازی، عبدالقادر توانا، غلام ربانی عطیش استادان فاکولته شرعیات پوهنتون کابل، انجنیر سیف‌الدین نصرت‌یار و تعداد دیگر، از چهره‌های درشت دستگیرشدگان نهضت جوانان مسلمانان در عصر محمد داود خان بودند.

در سال ۱۳۵۴ هـ ش اسلام‌گراها برای نجاتشان از شر حکومت محمد داود خان و وزیران پرچمی‌اش، دست به قیام مسلحانه نافرجام علیه حکومت در شماری از ولایات افغانستان زدند. پس از ناکامی قیام مذکور، شماری زیادی از ایشان از سوی حکومت دستگیر گردیده و راهی زندان ساخته شدند که در مورد تعدادشان ارقام مختلف ازجمله، ۱۶۲ و ۳۰۰ تن گفته‌شده است.

مولوی حبیب الرحمن، داکتر عمر و خواجه محفوظ منصور الی اخیر سال ۱۳۵۵ هـ ش اعدام شدند، ۲۳ تن دیگر به حبس ابد محکوم گردیده و متباقی (۱۸۰ یا ۱۷۱) تن به دوره‌های مختلف زمانی محبوس گردیدند.

در سال‌های اخیر حکومت محمد داود خان روابط وی با چپی‌ها به تیرگی گرائید و به این دلیل در ۷ ثور ۱۳۵۷ هـ ش افسران طرفداران حزب دموکراتیک خلق افغانستان علیه وی دست به کودتای نظامی زدند؛ که به این صورت پس از کشته شدن محمد داود خان و تعداد از اعضای فامیلش؛ قدرت افغانستان به شکل مطلق در اختیار حزب کمونیستی دموکراتیک خلق قرار گرفت.

در زمان اولین رئیس‌جمهور چپی متمایل به شوروی (نور محمد تره کی) بود که ۱۷۱ تن از مخالفین سیاسی حکومت محمد داود خان ـ که تا آن زمان آن‌ها علیه رژیم جدید هیچ فعالیت سیاسی نداشتند ـ به شکل بی‌رحمانه تیرباران شدند. در این تحقیق تلاش صورت گرفته است که به سؤالات ذیل جواب مناسب داده شود:

وضعیت زندان‌های کشور در زمان حکومت‌های کمونیست‌های طرفدار شوروی (به‌ویژه تره کی و امین) چگونه بود؟ چرا زندانیان سیاسی اسلام‌گرا در زندان پلچرخی کشته شدند؟ و بالأخره پیامدهای این حادثه برای دو طرف چی بود؟

وضعیت زندان‌های افغانستان در زمان حاکمیت خلقی

پس از کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ هـ ش رژیم کمونیستی به انواع و اقسام مختلف به آزار و اذیت مردم در سراسر کشور پرداخت.

اساتید پوهنتون، علمای دینی، معلمین، محصلین، متعلمین، متنفذین، تاجران، کسبه کاران، زمین‌داران و… زیر نام ها و عناوین مختلف از سوی حکومت دستگیر گردیده و به زندان‌ها فرستاده می‌شدند. شماری از زندانیان نیز طوری به شکل دسته‌جمعی اعدام و دفن گردیدند که امروز هم‌خانواده‌های آنان از قبرستان‌هایشان آگاهی ندارند. یکی از شواید این کشتارها، افشای لست دوازده‌هزارنفری است که توسط حکومت حفیظ الله امین دومین رئیس دولت در رژیم کمونیستی در معرض دید عامه قرار داده شد که لست پنج‌هزارنفری منتشرشده از سوی کشور هالند بخشی از آن می‌باشد.

این نکته واضح و آفتابی است که در زیر حاکمیت هر رژیم سیاسی مستبدی وضعیت زندان و زندانیان می‌تواند اسفبار و تیره و تار باشد؛ اما زندان‌های افغانستان در زمان حاکمیت کمونیست مشرب‌های طرفدار شوروی در کل، نور محمد تره کی و حفیظ الله امین در خاص، حالاتی را شاهد بوده است که به‌احتمال‌زیاد خیلی کم درجاهای دیگر دنیا واقع‌شده باشد.

ازنظر امکانات و سهولت‌های زندگی و بهداشتی وضعیت زندان‌های افغانستان به حدی خراب بوده است که طبیله حیوانات نسبت به آن در جایگاه شرافتمندتر قرار می‌گرفته است. نبودن اطاق ها و فرش و ظرف مناسب، عدم موجودیت غذایی کافی و صحی، نبود تشناب های معیاری، موجودیت تعداد زیاد از زندانیان در اطاق های تنگ و مرطوب، عدم دسترسی به آب کافی برای شستشو و… از موارد مهم نابسامانی‌های زندان‌های دوران چپی‌های طرفدار شوروی به‌حساب می‌آیند که انسان دشمنی آن‌ها را به تصویر می‌کشد.

ازنظر روانی فضای زندان‌ها طوری ساخته‌شده بود که مکرراً زندانیان سیاسی زیر فشار روانی قرار داشتند. مثلاً وضعیت را طوری به نمایش می‌گذاشتند که گویا زندانیان تا یک ساعت دیگر اعدام می‌شوند یا اینکه اجساد کشته‌شدگان زندان را برایشان نشان می‌دادند یا هم اینکه زندانیان را در هر طرف با فحش و ناسزا مسئولین زندان استقبال می‌نمودند و… حتی در این راه به حدی پیش می‌رفتند که از اهانت به مقدسات دینی نیز دریغ نمی‌ورزیدند.

تعذیب و برخورد غیرانسانی در زندان‌های کشور، به یک امر معمولی مبدل گشته بود. اگر از جنگل شکنجه‌های وحشتناک و برخوردهای غیرانسانی و از نوع استالینی (یکی از رئیس‌جمهوران قاتل و مستبد شوروی وقت که در استبداد و کشتار شهرت جهانی دارد) در محابس افغانستان بگذریم و به حکایه یک درخت بسنده کنیم، آن می‌تواند این باشد که به غذایی زندانیان داروی می‌انداختند که سبب اسهال شدنشان می‌گردید و بعد مسئولین زندان‌ها ایشان را مورد تمسخر قرار داده و حرف‌های رکیک و ناشایست را به آدرسشان می‌گفتند. تعداد از زندانیان به دلیل مزاحمت‌های مسئولین زندان‌ها نمی‌توانستند به تشناب بروند که به این خاطر لباس‌هایشان کثیف می‌شدند؛ و حتی بسا از حرف‌های را نیز بیان می‌داشتند که ازنظر اسلام کفر محسوب می‌شود.

قیام ۸ جوزا ۱۳۵۸ هـ ش

زمانی که چپی‌های طرفدار شوروی در افغانستان به قدرت رسید، تمام زندانیان جنایی را رها نموده، زندانیان نهضت اسلامی را از محبس دهمزنگ به زندان پلچرخی (که توسط محمد داود خان در سال 1354 ه ش به پایه اکمال رسیده بود) انتقال دادند. تقریبا تمام اسنادهای مکتوب و غیر مکتوب به‌جامانده از زندان پلچرخی دوران حاکمیت کمونیست‌ها این را می‌رساند که در آن زمان زندان مذکور بیشتر به شکنجه‌گاه و مسلخ گاه آدم کشی شباهت داشته است تا یک محل نگهداری متهمین و مجرمین.

در چنین اوضاعی شب‌هنگام سید عبدالله قوماندان زندان پلچرخی که بنام سید عبدالله میرغضب (این لقب در افغانستان به انسان‌های بی‌رحم و آدم کش داده می‌شود) شهرت یافته بود، وارد بلاک دوم زندان پلچرخی شده و اسامی ۱۱۷ تن از زندانیان را قرائت نموده می‌گوید: بندی‌های که نام های شان خوانده شد، بسترهایشان را جمع کنند که مورد عفو دولت قرارگرفته‌اند و امشب رها می‌شوند.

این در حالی است که یک هفته قبل برای این زندانیان گفته‌شده بود که غرض تحقیق به اگسا (اداره جاسوسی حکومت) که در شکنجه و کشتار شهرت داشت، برده می‌شود. این زندانیان درمجموع به نهضت اسلامی افغانستان منسوب بوده از جمع کسانی بودند که حبسشان توسط محاکم حکومت محمد داود خان تعیین‌شده بود و هرکدامشان تقریبا پنج شش سال از دوره حبسشان را نیز سپری نموده بودند و درین حالت به تحقیق دوباره بردن معنای دیگری غیر از کشته شدن نداشت.

قبل از شب ۸ جوزا زندانیان سیاسی در زندان پل چرخی پی برده بودند که به بهانه رهایی، ایشان را به کشتارگاه‌ها می‌برند و برای دفاع از خود آمادگی گرفته بودند و یک‌تن از میان خود را که بنام عبدالهادی پدر معروف بود، به‌عنوان فرمانده عمومی قیام تعین نموده بودند.

ساعت ۱۱:۳۰ شب هشتم جوزا زمانی که افراد پولیس خواستند دست‌ها و چشمان زندانیان را بسته کنند قیام با نعره تکبیر عبدالهادی پدر آغاز شد، بعدازآن زندانیان و محافظین زندان باهم گلاویز شدند. درین میان یک تعداد اسلحه محافظین زندان به دست قیام‌کنندگان افتیده و درنتیجه برخورد گرم میان طرفین آغاز شد. از میان زندانیان؛ عبدالهادی پدر، تورن سلیم خان، سحرگل، عبدالوهاب خان و عبدالغفور لالا کسانی بودند که موفق شدند اسلحه به دست بیاورند.

تورن سلیم خان، عبدالهادی پدر و عبدالغفور لالا تا آخرین رمق حیات در داخل زندان جنگیدند، عبدالوهاب خان و سحرگل توانستند پس از جنگیدن زیاد از حصار پلچرخی بیرون شوند، اما دوباره توسط عمال حکومت دستگیر گردیده و به جلادان تسلیم داده شدند. در مورد سرنوشت بعدی این دو تن اطلاع دقیقی در دسترس نیست، اما به‌احتمال‌زیاد توسط قصابان حکومت خلقی کشته‌شده باشند.

قیام زندانیان سیاسی در زندان پلچرخی به حدی عظیم و تکان‌دهنده بود که بر علاوه محافظین زندان برای مهار آن از قوای پانزده و چهار زرهدار نیز کمک خواسته‌شده بود که عملاً قوای چهار زرهدار در عملیات مهار شرکت کرده بود. قیام مذکور به ساعت ۴:۲۰ صبح همان شب با از بین رفتن آخرین فرد از ۱۱۷ زندانی قیام‌کننده – که غلام محمد نیازی و سیف‌الدین نصرتیار نیز در میانشان قرار داشتند – پایان یافت. در کتاب کرونولوژی حوادث تاریخی افغانستان (از تأسیس جمهوریت تا به میان آمدن اداره ء انتقالی افغانستان) نوشته دکتور جمیل الرحمن کامگار تعداد اعدام شوندگان این حادثه را ۱۳۵ تن و از برجسته‌ترین فرزندان نهضت اسلامی افغانستان می‌داند.

قیام ۱۴ جوزا ۱۳۵۸ هـ ش

قیام ۱۴ جوزا در واقعیت امر ادامه قیام ۸ جوزا بود (بعضی‌ها به این باور اندکه این قیام به تاریخ ۱۳ جوزا واقع‌شده است) باقیمانده زندانیان سیاسی اسلام‌گرا که نام های شان در لست ۱۱۷ نفری قیام‌کنندگان ۸ جوزا شامل نبود، تمام ماجرا را به چشم سر مشاهده نموده و یا از زبان سربازان همکار؛ شنیده بودند. ایشان منتظر سرنوشت مشابهی بودند و ظاهراً می‌خواستند انتقام برادران شهید شانرا از قاتلان آن‌ها بگیرند.

قیام ۱۴ جوزا به ابتکار یک‌تن از زندانیان بنام سید اکبر آغاز شد. وی توسط محافظین زندان کارد و یا برچه کلاشینکوف را به دست آورده و منتظر فرصت بود. بعد از عصر ۱۴ جوزا دیگربار اعلام گردید که ۵۴ تن از زندانیان سیاسی از بند حکومت خلقی رهاشده است. به خاطرفریب این زندانیان؛ قبل از بردن به‌طرف کشتارگاه، محفل کوچک تشریفاتی ای نیز در محوطه زندان برگزار شد. هر زندانی پس از گذشتن از مراحل مختلف این تشریفات با آخرین کس خداحافظی می‌کرد. این فرجامین فرد کسی نبود به‌جز سید عبدالله معروف به میرغضب قوماندان آن‌وقت زندان پلچرخی.

آخرین فرد زندانی که خواست مراسم تشریفات را گذر کند سید اکبر بود که اسلحه جارحه اش را در بین جوراب پنهان کرده بود. وقتی‌که نزدیک سید عبدالله رسید، دستمالش را به زمین انداخته و به بهانه برداشتن دستمال کارد و یا هم برچه تفنگ را بیرون کرده و با یک حمله‌ی سریع، قوماندان زندان را از پا درآورد.

هم‌زمان با این حمله‌ی دلیرانه باقی زندانیان نیز با سردادن نعره‌ی الله‌اکبر به‌جان نیروی امنیتی در زندان هجوم بردند؛ که به این صورت زندان پلچرخی یک بار دیگر شاهد حماسه ای دیگر چون حادثه ۸ جوزا شد، با این تفاوت که این بار اولین مقتول سید عبدالله میرغضب قوماندن زندان پلچرخی بود؛ کسیکه حتی قبل از هشت جوزا هم مسئول قتل و تعذیب صدها زندانی در محوطه ی زندان بود.

این درگیری تا آخرین رمق حیات آخرین قیام‌کننده که آن هم در شام همان روز به قتل رسید، ادامه یافت و یک بار دیگر خوب و اظطراب را در میان قوای امنیتی رژی خلقی به وجود آورد. در این مورد اختلاف وجود ندارد که در هر دو قیام چه ۸ جوزا و چه هم ۱۴ جوزا، تعدادی زیادی از عساکر حکومتی کشته‌شده است، اما در مورد تعداد دقیق شان حرفی قطعی وجود نداشته و کلمات چون دهها و صدها تن در نبشته های مورخین و محققین به شکل مبهم و گنگ درج گردیده است. یکی از دلائل این ابهام کنترل شدید رژیم خلقی بر رسانه‌ها بود که برخلاف امروز هیچ‌کسی نمی‌توانست چنین حوادث را گذارش دهد یا حتی به زبان به یارد، در غیر آن شاید خودش نیز به‌صف قربانیان می‌پیوست. دلیل دوم دستکاری عناصر خاد در اسناد و شواهد مربوط به زندانیان سیاسی است. قبل از پیروزی مجاهدین در ثور 1371 ه ش؛ تمام این اسناد به شکل سیستماتیک از طرف عمال خاد از بین برده شد تا نسل‌های بعدی از جنایاتشان چیزی نفهمیده و آن‌ها را محاکمه نه نمایند.

شیرعلی خان ساتک، عبدالهادی پدر، عبدالوهاب خان، تورن سلیم خان، سحرگل، عبدالغفور لالا، عبدالستار مستوفی، انجنیر محمد امان، قاضی محمد عمر، استاد حبیب، سید عبدالرحمن، مسلم یار، احمدشاه، استاد عبدالقادر توانا، محمد منیب، داکتر عبدالشکور، ضیاءالدین پیلوت و…

سید اکبر، انجنیر عبدالرازق، استاد ظاهر محمدی، انجنیر محمد عمر، طاووس خان، اختر محمد سلیمان خیل، اسماعیل پاسخ هاشمی، انجنیر عبدالحی، حجت الاسلام فقیهی، مولوی عزیز الرحمن، مهدی خان، قاضی بسم الله جرئت، حامد شاه، سید خاکسار هاشمی، انجنیر وزیر، آقا محمد عائل، محمد صدیق، انجنیر عبدالصبور، سید عمر، انجنیر غلام نبی، مولوی محمد نسیم عاید، استاد سربلند، داکتر شمس الحق، سردار بشیر و… از جمع زندانیان سیاسی اند که به تاریخ ۸ و ۱۴ جوزا ۱۳۵۸ هـ ش از سوی نیروهای حکومتی در زندان پلچرخی به رگبار بسته شدند.

این افراد از صنف‌های مختلف اجتماعی نمایندگی می‌کردند، چون علماء دینی، اساتید پوهنتون، معلمین، محصلین (که بیشترشان تشکیل می‌داد)، نظامی‌ها و…

نتیجه

قسمی که در فوق از آن سخن رفت، وضعیت زندان‌های افغانستان در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان خیلی وحشتناک و غیرانسانی بود. چه ازنظر امکانات و سهولت‌های زندگی و بهداشتی و چه هم از منظر برخورد انسانی و حالت روانی. خلاصه سخن زندان‌ها؛ به‌ویژه زندان پلچرخی که میدان پولیگون نیز در جوار آن موقعیت داشت، بیشتر شباهت به مسلخ مراکز تعذیب داشت تا محل نگهداری زندانیان سیاسی و اصلاً در قاموس کمونستها چیزی به نام مخالف سیاسی وجود نداشت. حفیظ ا لله امین می‌گفت که بی‌طرف بی‌شرف است و هرکسی در صف آن‌ها نبود؛ آن را دشمن و مستحق قتل و تعذیب می‌دانستند.

در چنین حال و هوای نابسامان ۱۷۱ تن (به اساس روایت معتبرتر) از زندانیان سیاسی منسوب به جریان نهضت اسلامی افغانستان که از جمع مخالفین سیاسی محمد داود خان بودند به تاریخ ۸ و ۱۴ جوزا ۱۳۵۸ هـ ش در حالت دفاع مشروع، به رگبار گلوله بسته‌شده و به قتل رسیدند. این عمل در تعریف معاصر چیزی جز قتل‌عام و جنابت جنگی نیست که حتی بعد از گذشت چهار دهه، باید عاملین آن شناسایی و مجازات شدید شوند.

با در نظر داشت نکات فوق شکنجه و اعدام انسان‌های بی‌گناه در زندان‌های چپی‌های طرفدار شوروی مطابق هیچ قانون ملی و بین‌المللی قابل توجیه بوده نمی‌تواند و برای اینکه عدالت تطبیق شود، لازم است که عاملین این کشتارها در هرکجای که از دنیا که زندگی می‌نمایند به محاکمه کشانده شود. گفته می‌شود که شماری از عاملان کشتار جوزای 58 و افسران اردو و استخبارات متهم به قتل‌های اجتماعی؛ در بسا از کشورهای اروپایی زندگی می‌نمایند

 

 

تجلیل و‌گرامی داشت از 45مین سال‌روز شهادت 12 هزار شهید زندانی در پل چرخی .

 

زنده نگه داشتن یاد و خاطرات شهدا، یکی از مصادیق تعظیم شعائر الهی است. هـر كـس شـعـائر الهـى را بزرگ دارد و به نشانه هاى آئين خدا و پرچم‌هاى اطاعت از او، احـتـرام بگذارد اين از تقواى قلب ها است (و من يعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب ).

یعنی تمام آنچه در برنامه هاى دينى وارد شده و انسان را به ياد خدا و عظمت آئين او مى اندازد شعائر الهى است و بزرگداشت آن نشانه تقواى دلها است.

با توجه به این امر مهم، کانون علمی فرهنگی شهید استاد عبدالقادر توانا بیش از دو دهه است که با حمایت برادران و خواهران متدین، مبارز و‌دلسوز به اسلام از سرتاسر کشور تلاش نموده است با برگزاری های سالگرد شهدای انقلاب اسلامی افغانستان، بویژه سالروز شهادت دوازده هزار شهید زندان پل چرخی یاد و خاطرات شهدا را زنده و جاوید و وارثین شهدا را متوجه رسالت عظیم شان در برابر اسلام و‌ کشور داشته باشد.

مسلما گرامی‌داشت از سالروز شهادت شهدا به‌عنوان یادبود کسانی که در راه عقیده خویش به مبارزه و جهاد برخاسته و سپس در خون خویش غنوده‌اند اقدامی است الهی و‌مسولیتی است در راستای انسجام و همدلی میان آحاد مردم مسلمان و مجاهد این سرزمین، سرزمینی که هیچ خانه‌ای نیست که در آن شهید وجود نداشته باشد و در این راه قربانی نداشته باشند.

بقین دارم شهدا به توفیق الهی، غرق در نِعَم الهی هستند، امیدواریم خدای متعال بر وارثین شهدا نیز لطف، رحمت و تفضلّش را نازل و به دلهای مان آرامش، سکون، امید و خرسندی عنایت بفرماید.

شهدای کشور عزیزمان افغانستان در هر عصری و از هر ‌‌نسلی که استند از اینکه جان های شیرین شان را در راه خدا نثار کرده اند قابل افتخار اند، همچنان به خانواده‌‌های همه‌ی شهدا نیز افتخار میکنیم برای این‌که شهدا و خانواده‌های معظم آن‌ها هرکدام به نحوی در پاسداری از کشور و حفظ اسلام عزیز و برافراشتن پرچم پُرافتخار اسلام متحمل قربانی های زیادی شده اند .

امیدواریم که ان‌شاءالله خدای متعال ما را هم در قیامت با این شهیدان راه راه حق محشور گرداند…

خداوند ان‌شاءالله مرتبه و درجه‌ای که به شهیدان داده، به ما و به هر کسی هم که آرزومند است عنایت کند..

به‌هرحال ما وظیفه و رسالت خود میدانیم که وارثین شهدا را در محور عزت ‌و عظمت اسلام جمع کنیم، این نشستن ما دُور هم درواقع انجام رسالت و اظهار ارادت میان خانواده های شهداست و لیکن شأن اینها خیلی بالاتر از این حرفها است.

امیدوارم که خداوند متعال اعمال ناچیز ما را مورد درگاه احدیت خویش قرار داده قدمهای مانرا در راه خود استوار بدارد

 

 

 

نظرات بسته شده است.