نقش نفوذ و جواسیس در فروپاشی جهان اسلام

نقش نفوذ و جواسیس در فروپاشی جهان اسلام.

فروپاشی دولت‌ها، زوال ملت‌ها و سقوط تمدن‌ها، همیشه با شمشیرهای عریان و تهاجم‌های آشکار رخ نداده است؛ گاه، مرگ‌بارترین ضربات از درون وارد شده‌اند، از ناحیه‌ی نفوذیانی که با چهره‌ای آشنا و باطنی بیگانه، در دل امت اسلامی لانه کرده‌اند. آنان با نقاب خیرخواهی، خنجر خیانت در آستین دارند؛ در صف نماز ایستاده‌اند، اما به سود دشمن می‌جنگند.

در گذرگاه‌های پرسنگلاخ تاریخ امت، دشمنان بیرونی همواره در کمین بوده‌اند؛ اما عمیق‌ترین زخم‌ها را آنان زده‌اند که در لباس دوست، شبانه از پشت خنجر زدند. از اندلس تا بغداد، از خلافت عثمانی تا امروز غزه، اغلب سقوط‌ها نه در میدان نبرد، بلکه در پشت‌جبهه و از دل نفاق و نفوذ آغاز شد.

مفهوم نفوذ و جاسوسی در قرآن و سنت

در منطق قرآن، نفوذی‌ها همان منافقانی‌اند که با زبان ایمان سخن می‌گویند، اما دلشان با دشمن است.

خداوند می‌فرماید:

“هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ”

«ایشان دشمن واقعی‌اند، پس از آنان برحذر باش!» (منافقون: ۴)

منافقان از دشمنان آشکار خطرناک‌ترند؛ با لبخند نزدیک می‌شوند، اعتماد می‌سازند و آنگاه در لحظه‌ی مناسب، ضربه می‌زنند. آنان ویروس‌هایی پنهان‌اند که با نفوذ در بافت جامعه‌ی اسلامی، آن را از درون تحلیل می‌برند.

نفاق؛ بحرانی قدیمی با چهره‌ای همیشگی

از نخستین سال‌های هجرت پیامبر (ص) به مدینه، نفاق به‌صورت یک شبکه‌ی پنهانی و مخرب ظهور یافت. ماجرای مسجد ضرار، فتنه‌ی عبدالله بن اُبی، و واقعه‌ی افک، از نخستین نمونه‌های نفوذ ساختارمند در صدر اسلام بود.

پیامبر اکرم (ص) فرمود:

«خطرناک‌ترین دشمنان من، از درون خود امت‌اند.»

رسول خدا (ص) بیش از آنکه از شمشیر مشرکان زخم بردارد، از تزویر منافقان آسیب دید؛ آنان که در مسجد بودند، اما دلشان جای دیگر.

فروپاشی دولت‌های اسلامی؛ از اندلس تا عثمانی

۱. اندلس؛ شکوهی که از درون فروریخت

تمدن درخشان اندلس، نه با شمشیر صلیبیان، بلکه با فرسایش اخلاقی، اختلاف درونی، و نفوذ عناصر بیگانه سقوط کرد. آنگاه که حاکمان در کاخ‌های مرمرین غرق در عیش و تجمل شدند، دروازه‌ی غرناطه بی‌جنگ گشوده شد و مرزهای اسلام در اروپا از هم پاشید.

۲. عثمانی؛ خلافتی که خود را خورد

آخرین سنگر وحدت اسلامی، قربانی نفوذ روشنفکران غرب‌زده، جاسوسان فرهنگی و جریان‌های قوم‌گرایانه شد. پروژه‌هایی چون جدایی دین از سیاست و ناسیونالیسم ترک‌محور، شالوده‌ی خلافت را لرزاند.

لارنس عربستان؛ مأموریت سقوط امت

توماس ادوارد لورنس، جاسوس بریتانیا، با نقاب مشاور و رفیق، قبایل عرب را علیه عثمانی شوراند. وعده‌ی استقلال داد، اما اسارت آورد. نتیجه‌ی مأموریت او، انقلاب عربی در خدمت تجزیه‌ی جهان اسلام، قرارداد سایکس–پیکو و اعلامیه‌ی بالفور بود.

نفوذ در عصر معاصر؛ از قاهره تا تهران

۱. مصر؛ کودتای طراحی‌شده

در مصر، محمد مرسی با رأی مردم به قدرت رسید؛ اما ژنرال السیسی، مزدور واشنگتن و تل‌آویو، با کودتای نظامی انقلاب را در خون غلتاند. کودتایی با ظاهر بومی، اما به طراحی و تأیید قدرت‌های بیگانه.

۲. غزه؛ سکوت و خیانت

در فاجعه‌ی غزه، برخی حاکمان نه‌تنها سکوت کردند، بلکه شریک جنایات شدند:

  • السیسی، هم‌پیمان صهیونیسم؛
  • محمد بن سلمان، شریک ناتوی عبری–عربی؛
  • سران خلیج و رژیم‌های وابسته؛ شامل پیمان ابراهیمی
  • دولت‌های نفوذی در دیگر بلاد اسلامی.

خائنان با عبایه و دشداشه، از پشت به مقاومت فلسطین خنجر زدند.

زنان جاسوس؛ خنجرهای بی‌صدا

زنان آموزش‌دیده‌ی موساد در ساختار ارتش‌ها و مراکز تصمیم‌گیری، نقشی ویرانگر ایفا کردند. در جنگ شش‌روزه، با اغوای فرماندهان مصری، ساختار نظامی را ظرف چند ساعت فرو ریختند؛ نه با تانک، بلکه با اطلاعات و اغوا.

الیاهو کوهن؛ نماد نفوذ موساد در سوریه

با هویت جعلی، به رده‌های بالای ارتش سوریه نفوذ کرد. اطلاعات او درباره‌ی جولان، موجب برتری صهیونیست‌ها در جنگ ۱۹۶۷ شد. گرچه اعدام شد، اما زخم خیانتش هنوز بر پیکر امت باقی‌ست.

جنگ دوازده‌روزه ایران و محور آمریکا–صهیونیسم

این جنگ، نقطه‌ی عطفی در ژئوپلیتیک منطقه بود. ایران، با قدرت موشکی، رهبری مقتدر و پشتیبانی مردمی، هیمنه‌ی پوشالی آمریکا و رژیم صهیونیستی را درهم شکست.

اما در کنار پیروزی، زنگ هشدارهایی درباره‌ی «نفوذ اطلاعاتی»، «نقص امنیتی» و «خلأهای راهبردی» به‌صدا درآمد. شهادت برخی فرماندهان در مناطق حساس، نشانه‌ای از عمق نفوذ دشمن بود. چگونه دشمن از مکان، زمان و مسیر حرکت آنان آگاه شد؟

بر اساس اسناد افشاشده‌ی رژیم صهیونیستی، جاسوسان موساد، سال‌ها پیش از این حمله، با نفوذ در ساختارهای امنیتی، اطلاعات حساس و حیاتی را جمع‌آوری کرده بودند. خلبانان اسرائیلی نیز برای اجرای این عملیات، طی سال‌ها تمرین دیده بودند.

افغانستان؛ نمونه‌ای زنده از تکرار تاریخ

یکی از عوامل بنیادین ناکامی ملت مجاهد و رنج‌کشیده‌ی افغانستان در حفظ استقلال پس از شکست امپراتوری بریتانیا و شوروی، نفوذ شبکه‌های جاسوسی قدرت‌های استعماری در ارکان نظام و چهره‌های سیاسی کشور بود.

توطئه‌های اطلاعاتی بیگانگان پس از شکست نیروهای صلیبی آمریکایی نیز ادامه یافت. این بار، پروژه‌ی تفرقه‌اندازی قومی، زبانی و قبیله‌ای از طریق ابزارهای فرهنگی و رسانه‌ای دنبال می‌شود.

بر اساس پژوهش‌های متعدد، در پسِ هر صدای تفرقه، تبعیض و بی‌عدالتی، معمولاً مهره‌ای وابسته به استخبارات بیگانه پنهان است؛ کسانی که نمی‌خواهند افغانستان، حکومتی مقتدر و اسلامی داشته باشد.

نتیجه‌گیری: خنجرهایی از پشت سر

تا زمانی که امت اسلامی به وحدت درونی، آگاهی سیاسی و جهاد آگاهانه متعهد باشد، شکست‌ناپذیر خواهد ماند. اما اگر نفاق و نفوذ در ساختار قدرت رخنه کند، سقوط حتی بدون حمله‌ی دشمن نیز حتمی است.

پیشنهادات راهبردی برای امت اسلامی

  1. تقویت نهادهای ضدنفوذ و اطلاعاتی با تمرکز بر شناسایی عناصر پنهان؛
  2. ارتقای آگاهی دینی–سیاسی با تکیه بر آموزه‌های قرآنی و تجربه‌های تاریخی؛
  3. بازسازی جبهه‌ی رسانه‌ای اسلام با بهره‌گیری از ابزارهای نوین؛
  4. پالایش ساختار قدرت از عناصر غرب‌زده، فرصت‌طلب و وابسته؛
  5. بازتعریف دکترین امنیتی امت بر مبنای تهدیدات نرم و اطلاعاتی.

سخن پایانی

جاسوسان و نفوذی‌ها همچون ویروس‌هایی نامرئی، در ساختارهای کلیدی و تصمیم‌ساز امت نفوذ می‌کنند؛ سیستم‌های امنیتی، دفاعی و سیاسی را مختل می‌سازند تا زمینه‌ی مداخله‌ی دشمن را فراهم کنند.

تاریخ گواه است که فروپاشی بسیاری از دولت‌ها، نه از شمشیر دشمن، بلکه از خیانت نفوذی‌ها آغاز شد.

هیچ قلعه‌ای از بیرون فتح نمی‌شود، مگر آن‌که خائنی از درون دروازه‌اش را گشوده باشد.

بدترین دشمن، آن است که با زبان نرم دلسوزی با استفاده از ارزش‌های یک ملت  و دلش در گرو بیگانه است.

در عصر فریب و اطلاعات، جهاد بی‌تصفیه، سرابی بیش نیست.

و وای بر امتی که دشمن خود را در لباس برادر نمی‌شناسد…

نفوذی‌ها، خنجرهایی‌اند بی‌پرچم و بی‌نام؛

ویرانگرتر از هر ارتش، مرموزتر از هر جاسوس.

اگر می‌خواهیم بایستیم، باید نخست دشمن درون را بشناسیم، رسوا کنیم و از ساختار امت برانیم.

عبدالرووف توانا

نظرات بسته شده است.