مغالطه؛ زهر در جام زرین
پردهبرداری از چهرهی نفاق، تاریکفکران مزدور، و معتکفین مسجد ضرار.

پردهبرداری از چهرهی نفاق، تاریکفکران مزدور، و معتکفین مسجد ضرار
در میان غوغای رسانهها، توفان توییتها و گردبادهای مجازی، گاه صدایی بهظاهر آراسته به عدالت و انساندوستی از گوشهای برمیخیزد که:
«بهجای آنکه پولتان را صرف حج و قربانی و ساخت مسجد کنید، آن را به فقرا بدهید!»
و این صدا، گویی از درون خود ما، از زبان کسانی است که ردای روشنفکری بر تن دارند، اما حقیقت را پشت پردهی مغالطهای ماهرانه پنهان کردهاند؛ مغالطهای بهنام «جایگزینی».
این مغالطه، همان زهر در جامی زرین است؛ با دوگانهسازی دروغین میان شعائر اسلامی و ارزشهای انسانی، یکی را قربانی دیگری میکند. گوینده در ظاهر دلنگران گرسنگی فقراست، اما در باطن خشمگین از شعائر دین. درد او نه فقر است و نه مظلوم، بلکه بغضی فروخورده با دین خدا.
اگر فقر دغدغهی واقعی اینان بود، پس چرا صدای اعتراضشان هنگام اسراف بیحد سرمایهداران در عیش و نوش و سلبریتیبازی و جتهای خصوصی و مجالس اشرافی بلند نمیشود؟ چرا میلیاردها دلار خرج کنسرتها، فستیوالها، فشنشوها و کالاهای لوکس نمیشود بهانهی اعتراض به نابرابری؟ چرا در برابر بودجههای نجومی تبلیغ کالا و شهوت، ساکتاند؟ اما تا یک مؤمن بخواهد حج رود یا مسجدی بنا کند، غوغا برمیخیزد! چرا؟ چون اصل دعوا با حج است، نه فقر؛ با مسجد است، نه عدالت؛ با اسلام است، نه انسانیت.
جالبتر آنکه اینگونه ادعاهای فریبنده، اغلب در ایام مناسک حج اوج میگیرند؛ همانگاه که میلیونها مسلمان از سراسر جهان به سوی کعبه رهسپار میشوند تا یکی از عظیمترین جلوههای وحدت و توحید را رقم زنند، ناگاه صدای این تاریکفکران بلند میشود؛ صداهایی که نه دغدغهی فقیر دارند و نه دغدغهی خدا، بلکه عقدهای فروخورده از مظاهر دین را فریاد میزنند.
این جماعت، هیچگاه در برابر طاغوت و جریانهای مزدور لب به اعتراض نمیگشایند؛ بلکه برعکس، از همان قدرتهای استعماری که دستشان به خون مظلومان آلوده است، بهخاطر عملکردهای ضداسلامیشان تقدیر میکنند.
آنجا که باید فریاد برآورند، خاموشاند؛ و آنجا که باید سکوت کنند، به تهمت و تحریف شعائر خدا زبان میگشایند. این است سیمای واقعی آنان: نه عدالتطلب، که همپیمانان نفاقاند؛ نه دلسوز فقرا، که مداحان کاخ سفید و ستایشگران تلآویو.
مضحکتر آنکه، وقتی حج بهدلیل کرونا تعطیل شد، همین مدعیان آزادی و عدالت، حتا یک بار برای محرومان قدمی برنداشتند. فقر همان بود، گرسنگی همان، اما شعارشان خاموش شد. چون هدف تعطیلی شعائر بود، نه رفع فقر. همانها که امروز از حقوق زن و آزادی بیان دم میزنند، هیچگاه صدایی برای زنان مظلوم غزه، دختران شهید فلسطینی، مادران داغدار یمن و افغانستان، یا کودکان سربریدهشده در عراق بلند نکردند.
آری، اینجا چهرهی واقعیشان رخ مینماید. آنان نه روشنفکر، که تاریکاندیشترین مزدوران استعمارند؛ زبانهای سخنگوی امپراتوری رسانهای غرب، بازوهای نرمِ جنگ روانی کاخ سفید، و ماشینهای نفاق در پوشش شفقت.
و ای مسلمان! تو باید این ترفندها را بشناسی. آنان تو را از قربانی نکوهش میکنند، اما از کشتار روزانهی گاو و مرغ در رستورانهای غرب نمیگویند. تو را از حج بازمیدارند، اما برای تعطیلات میلیاردرها سکوت میکنند. تو را از مسجدسازی میهراسانند، اما برای هوسرانی کاخها و فستیوالها تبلیغ میکنند.
اینها از عدالت نمیگویند، از دشمنی با اسلام میگویند. و تو باید آگاه باشی. کمک به فقرا، واجب است؛ ساخت مسجد، حج، زکات، و قربانی نیز واجب است. اینها مکمل یکدیگرند، نه جایگزین. اسلام دین تعادل است، نه حذف.
و اما حج…
درست است که سران حاکم بر حرمین شریفین، امروز مزدوران خائن به اسلاماند و کعبه در اشغال نوادگان ابوجهل و عبدالله ابن اُبی رسانهای و نفتی قرار دارد؛ اما این هرگز دلیل بر ترک حج نیست. چراکه حج، یک رکن رکین و راهبرد جهانی اسلام است. کنگرهای است جهانی، برای امت واحده. هیچ آئینی در جهان، چنین اجتماع باشکوهی ندارد؛ و یقین بدان که این خانهی توحید، که امروز در محاصرهی بتان نوین است، از لوث وجود آنان پاک خواهد شد.
آری، این خانه، بار دیگر مرکز برائت از طاغوت خواهد شد؛ نه معتکف بتپرستان مسجد ضرار، که مأوای موحدان آزاده. همچون فتح مکه، روزی خواهد آمد که این سرزمین به دست صاحبان اصلیاش، آزادگان امت اسلامی، بازپس گرفته خواهد شد.
پس ای مسلمان! وظیفهی تو روشن است: هم نان بده و هم نماز بخوان. هم از فقرا دست بگیر و هم شعائر دین را زنده نگه دار. هم عدالت را برپا کن و هم عبادت را. زیرا اسلام، دینِ «یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ» است.
دین ما، دین ترکیبهاست، نه تفکیکها.
و حج، فریادی سیاسی و توحیدی در برابر فرعونهای زمانه است؛ از آمریکا تا آل سعود، از تلآویو تا پاریس.
و قربانی، ذبح شهوت و طاغوت است.
پس اگر آنان از این شعائر خشمگیناند، ما باید بدانها بیشتر بپردازیم.
عبدالرووف توانا
نظرات بسته شده است.