فریاد غزه در وادی سکوت مسلمانان؛ تنهایم گذاشتید
چرا نصرت الهی به تأخیر افتاده است؟

آری، سنت الهی چنین است که نجات و پیروزی را در لحظهی یأس کامل، در آستانهی ناامیدی مطلق میآورد؛ جایی که دیگر هیچکس، هیچ نیرویی، هیچ راهی جز او نیست؛ آنگاه که همهی درها بسته و دلها شکسته است… چنانکه در بدر، در احد، در خندق، و در همهی تاریخ.
غزه اکنون درست در همین نقطه ایستاده است:
محاصرهی کامل، خیانت همسایگان، بایکوت رسانهای، یورش شبانهروزی، هراسافکنی دشمن… اما درست همینجاست که زمین زیر پای صهیونیسم به لرزه درآمده است.
چه کسی باور میکرد روزی آسمان تلآویو با صاعقههای هراس بدرخشد؟ که کابوس ویرانی بر خانههای حیفا سایه افکند؟ که شهرکنشینان صهیونی، با کودکان هراسان، به پناهگاهها پناه برند، همانگونه که کودکان غزه به زخمهای خویش…؟
آری، این همان وعدهی الهی است که در نبرد دوازدهروزهی اخیر میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل (و پشتپردهی آمریکا) رخ نمود؛ آنگاه که موشکهای مقاومت گنبد آهنین پوشالی را به سُخره گرفتند و سامانههای دفاعی اسرائیل را در هم دریدند. صهیونیسم جهانی برای نخستین بار طعم فروپاشی قریبالوقوع را چشید؛ کابوسی که بیداریاش هزار بار تلختر از رویاهای امپراتوری جعلیشان است.
غزه شاید امروز ویران باشد، اما تلآویو دیگر آرام نیست. آنان که خانههای غزه را با خاک یکسان کردند، اکنون بیقرارند؛ آنان که کودکان فلسطینی را به گور سپردند، کابوس انتقام میبینند و طعم تلخ وحشت را میچشند.
و این، تنها آغاز ماجراست…
غزه؛ یوسف فراموششدهی امت
چه شباهتی میان غزه و یوسف (ع)؛
یوسفی که برادرانش به چاه افکندند و امتی که این کودک مجروح خویش را به چاه تنهایی سپرد… قاهره، ریاض، ابوظبی و دوحه به شیطان صهیون تعظیم کردند و جهان اسلام، در خواب غفلت، حیران بر سر دو راهی هراس و سازش ایستاد. غزه را فروختند؛ به بهای دلارهای نفتی، با توهم صلح ابراهیم، با ناتوی عربی.
اما ای غزه! تو هرگز تنها نیستی…
از هزاران فرسنگ دورتر، هنوز دلهایی برایت میتپد؛ زانوانی بر خاک افتاده است، چشمانی گریان، لبانی لرزان… که شبهایش را با غم کودکان سوختهات صبح میکند. هنوز ایمان هست، امید هست، عشق به قدس زنده است؛ هنوز دلهایی باقیاند که نجوا کنند:
«ای کاش در کنارت بودم…»
و این وعدهی خداست:
تو، ای غزه، تنها نخواهی ماند.
چرا نصرت الهی به تأخیر افتاده است؟
این پرسش، تلخ و جانسوز، در دل هر مؤمنی میپیچد:
«چرا خدا غزه را نجات نمیدهد؟ چرا نصرت نمیرسد؟»
اما قرآن، راز این تأخیر را پیشتر آشکار کرده است:
“حَتّىٰ إِذَا ٱسْتَيْـَٔسَ ٱلرُّسُلُ وَظَنُّوا۟ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا۟ جَآءَهُمْ نَصْرُنَا”
(یوسف: ۱۱۰)
آری؛ خدا نجات و پیروزی را در لحظهی یأس کامل میآورد. جایی که همهی راهها مسدود، همهی درها بسته، همهی دلها شکسته است. همانگونه که در بدر، احد، خندق ..
غزه امروز در همان نقطه ایستاده است. محاصرهی کامل، خیانت همسایگان، بایکوت رسانهای، یورش شبانهروزی، هراسافکنی دشمن… اما زمین زیر پای صهیونیسم لرزیدن آغاز کرده است.
جنگ نرم و نبرد شناختی؛ میدان اصلی کارزار
امروز دشمن پیش از بمب و موشک، با اندیشهها و دلها میجنگد:
- سانسور و تحریف:
پیروزیهای جبهه الاقصی ، مقاومت را پنهان، شکستهای مقطعیاش را بزرگ میکنند؛ قهرمانانش را «تروریست» میخوانند.
- تلقین شکست:
با صدها تحلیلگر و رسانهی مزدور القا میکنند که «این راه ثمری ندارد»، «اسرائیل شکستناپذیر است…» همان توطئهای که دل بنیاسرائیل را در برابر فرعون لرزاند.
- منافقان داخلی:
روشنفکران دروغین، عالمان مزدور، سیاستمداران خائن که بیشرمانه فریاد میزنند: «مقاومت بینتیجه است! سازش کنید! بازگردید به عادیسازی!» اینان لشکر پنجم دشمناند.
اما آنکه دل به خدا سپرده، خوب میداند:
پیروزی در دل یأس میروید؛ چنانکه در بدر، مکه، کربلا…
راز پیروزی: تابآوری شناختی و صبر استراتژیک
پیروزی غزه، بیش از آنکه ثمرهی اسلحه باشد، میوهی ایمان است:
- ایستادگی در نبرد ادراکات:
بزرگترین شکست، افتادن در توهم شکست است. غزه هنوز میایستد، هنوز پرچم “لا إله إلا الله” بر کوچههای ویرانش برافراشته است؛ پس هنوز زنده، پیروز و غالب است.
- ثبات قدم:
اگر محمد (ص) توانست در شعب ابیطالب بماند، اگر یوسف (ع) در زندان صبر کرد… غزه نیز خواهد ماند تا روز فتح قدس.
- صبر استراتژیک:
نصرت الهی نه در آسانی، که در سختی میرسد. آنگاه که همه چیز شکست مینماید، در همان لحظه، معبر پیروزی از غیب گشوده میشود. این راه، راه صبر است؛ صبری که خود فتح است.
آینده روشن؛ فردای نزدیک
ما باور داریم:
روز نصرت نزدیک است. صهیونیسم جهانی که امروز بر کاخهای شیشهای قدرت نشسته، فردا زیر خاک خواهد رفت. آمریکا، اروپا، مزدوران عرب و عجم… همه در طوفان عدالت الهی نابود خواهند شد.
و تو، ای غزه!
افسانهی جاوید امت خواهی شد؛ قصیدهای که کودکان آزاد قدس روزی آن را با افتخار خواهند خواند.
“وَلا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ”
(یوسف: ۱۱۰)
رسالت امت اسلامی: ایستادگی در نبرد شناختی
امروز رسالت ما نه جنگ مسلحانه (که فلسطینیان خود به آن قیام کردهاند) بلکه ایستادگی در جنگ رسانهها، افکار، امیدها و ادراکات است.
ما باید:
- امید را زنده نگه داریم:
هرچه دشمن فریاد زند «کار تمام است»، ما بگوییم: «راه باز است…»
- بذر آگاهی بکاریم:
تا نسلها بدانند که غزه معیار حق و باطل است. هرکه با غزه است با خداست، و هرکه علیه غزه است در لشکر شیطان.
- یقین را پاس بداریم:
چون ابراهیم در آتش، چون موسی در نیل، چون محمد در سخترین آزمون چرا که پیروزی پیش از میدان جنگ، در میدان قلبها رقم میخورد.
سخن پایانی: راز بزرگ پیروزی در جنگ ادراکات
ای غزه، ای تکتنها در صحنهی بزرگ تاریخ!
صبر کن، که وعدهی خدا حق است. هنوز نصر خدا نرسیده، اما خواهد رسید؛ به زودی، ناگهانی، از جایی که هیچکس گمان نمیبرد. و آن روز، جشن امت خواهد بود و مرثیهای برای دشمنانت.
امروز رسالت ماست که این یقین را زنده نگاه داریم، در جنگ نرم پایدار بمانیم، به پیروزی الهی ایمان داشته باشیم، «یوسف امت» را از یاد نبریم… تا آنگاه که فجر فتح بدرخشد.
و خواهد درخشید…
به قلم: عبدالرووف توانا
نظرات بسته شده است.