طالوت موحد؛ شهید بیغروب،امیر سنگر و قلم
طالوت موحد؛ شهید بیغروب،امیر سنگر و قلم.

در تقویم دلهای ما، ششم ثور تنها یک تاریخ نیست؛ خاطرهایست خونین از طلوع خورشیدی که در آسمان جهاد درخشید، زمین را گرم کرد، دلها را روشن ساخت و بیآنکه غروب کند، به افق ابدیت پیوست. سیوهفت سال از عروج آسمانی استاد طالوت موحد میگذرد؛ مردی که در قلب کوههای پروان، همزمان با طنین گلوله و زمزمه قرآن، برای خدا زیست و برای حق، شربت شهادت نوشید.
طالوت، تنها یک فرمانده نبود؛ او ترجمان قرآن در میدان عمل بود. واژههایی که از زبانش جاری میشد، از نفس صداقت آمیخته بود و گامهایی که در میدان نبرد برمیداشت، ترجمان آیههای استقامت و آتش بر خیمه ظلم بود. اگر جهاد در افغانستان را باغی از گلهای سرخ بنامیم، شهید موحد، یکی از درخشانترین شکوفههای آن بود؛ گل بیخار اخلاق، گل بیغل نیت، و گل خوشبوی علم و عرفان.
او که شمشیر جهاد را با قلم دعوت میآمیخت…
در میان خاک و خون، وقتی بسیاری تنها در فکر راندن دشمن بودند، طالوت در اندیشه ساختن انسان بود. حتی در دشوارترین شرایط جبهه، کتابی در دست داشت، حدیثی در زبان، و نوری در دل. او نه تنها به سلاح، که به علم ایمان داشت. باور داشت که پیروزی نهایی، از دهانه تفنگ نمیگذرد، بلکه از روشنی اندیشه و اخلاص نیت میجوشد.
چه زیبا گفتهاند که برخی مردان خدا، آنگاه که میروند، تازه متولد میشوند. طالوت موحد، در میان ماست؛ نه در قامت جسم، بلکه در جان اندیشهاش، در طنین سخنش، در فروغ دعای نیمهشبش، و در اشک یتیمی که از مکتب او آموخت چگونه در برابر ظلم قامت برافرازد.
شهید موحد؛ نمونه عالی انسان تراز قرآن
او دعوتگری بود که ابتدا خود را ساخت، سپس به ساختن جامعه همت گماشت. صداقتش چون صبح، شفاف و بیغبار بود؛ همسنگرانی که او را شناختند، گواهاند که در سیمای او ریا نبود، معامله نبود، دنیاطلبی نبود. از دامان علم، به قلههای عرفان صعود کرد و از قله عرفان، به سنگرهای جهاد گام نهاد؛ و این است راه شهیدان.
او آمر حوزه نعمان در ولایت پروان بود، اما آنچه او را ممتاز ساخت، نه فقط فرماندهیاش، که روحانیت جهادش بود. او علم و ایمان را نه در تعارض، بلکه در پیوندی آسمانی میدید؛ جهادش تبلور عشق بود، نه خشونت؛ و دعوتش، امتداد آیات نور بود، نه صدای قدرت.
خیانتزدگان سیاست، راهاش را نرفتند…
طالوت رفت، ولی امروزه ما ماندهایم؛ با پیکری زخمی، وطنی خیانتدیده، و نسلی که بیش از اسلحه، به معنویت او نیاز دارد. آنچه این سرزمین را بار دیگر آباد میسازد، راه طالوت است: ترکیب ایمان، علم، اخلاص، و جهاد. او آمد تا بگوید: راه نجات، نه در سازش با شرق و غرب، که در بیداری درونی و ایمان آگاهانه است.
به نسل امروز باید گفت: طالوت را بشناسید، تا خود را بیابید…
نسلی که استاد موحد برایش اشک ریخت، امروز تشنه معنویت، عدالت، و صداقت است. اگر میخواهیم نجات یابیم، باید راه آن مردان بیغروب را بیابیم. آنان که در تاریکیها، خورشید را نشان دادند و در گرسنگیها، کلام خدا را به نان ترجیح دادند.
ای شهید راه رمضان!
ای که در ماه قرآن، جانت را نثار صاحب قرآن کردی!
ای ترجمان صداقت و شجاعت،
ما همچنان به راهت محتاجیم…
پیام ما در این روز بزرگ:
شهید موحد، نه فقط یک خاطره، که یک نقشه راه است؛ نقشهای برای نجات، برای عزت، برای سربلندی این امت.
یادش گرامی، راهش روشن، و خون پاکش، پرچمی برای قیام دوباره ما باد.
و ای روح پاکات، بر تو سلام!
تو رفتی، اما آفتاب تو هرگز غروب نکرد…
عبدالرووف توانا
۵ ثور ۱۴۰۴
نظرات بسته شده است.