شهید منهاج‌الدین گهیځ؛ صدای رسای حقیقت در طوفان کمونیزم

روایتی از پیوند نهفته‌ی جریده گهیځ با نهضت اسلامی افغانستان.

در سپیده‌دم دههٔ چهل خورشیدی، سرزمینی که هنوز در خواب غفلت فرو رفته بود، صدایی برخاست که با مرکب ایمان و سطرهای بیداری در برابر موج کفر کمونیستی، عَلَم افراشت. آن صدا، صدای شهید منهاج‌الدین گهیځ بود؛ مردی که نه در سنگر نظامی، که در سنگر قلم و اندیشه، جان بر سر آرمان توحیدی خویش نهاد.

در عصر حاکمیت سلطنت ظاهرشاه، و سپس حکومت داوودخان، که کمونیست‌ها آهسته آهسته در ساختار قدرت نفوذ می‌کردند و با نقاب ترقی‌خواهی، بر ریشه‌های ایمان مردم تیشه می‌زدند، جریده‌ای متولد شد به نام گهیځ؛ واژه‌ای که در زبان پشتو به معنی «خورشید» است و در حقیقت نیز همچون خورشیدی، فضای تیره‌ی فرهنگی و سیاسی آن دوران را با نور معارف اسلامی روشن کرد.

شهید منهاج‌الدین گهیځ از میان مردم برخاست؛ نه با ثروت و قدرت، که با اخلاص و تعهدی خالصانه به اسلام. وی با راه‌اندازی جریده گهیځ در ششم دلو ۱۳۴۷ خورشیدی، طلیعه‌دار یکی از نخستین رسانه‌های صریحاً اسلامی در افغانستان شد. جریده‌اش، تریبون آزاد اندیشه‌ی اسلامی و سنگری برای مقاومت فکری علیه امواج سرخ الحاد بود.

اگرچه گهیځ رسماً عضو نهضت اسلامی نبود، اما میان او و رهبران این نهضت، پیوندی عمیق و معنوی وجود داشت. نهضت اسلامی افغانستان به خوبی آگاه بود که گهیځ در سنگر رسانه‌ای، همان مسیری را می‌پیماید که آنان در جبهات فکری و سیاسی دنبال می‌کنند.

شهید گهیځ، نه تنها مدیر جریده، بلکه روح آن بود. او خود جریده را تمویل می‌کرد، مدیریت می‌نمود، مقالات می‌نوشت و مسیر فکری آن را تعیین می‌کرد. مرحوم‌عشرتی در روایتش نقل می‌کند که حدود ۴۰٪ محتوای جریده را خود تهیه می‌کرده، آن هم با نام‌های مستعار، تا از شناسایی و تهدید دشمنان در امان بماند.

جریده گهیځ، در مقابل افکار کمونیستی و فساد فکری روشنفکران وابسته به شرق و غرب، به سان پناهگاهی برای اهل ایمان و اهل فکر اسلامی عمل می‌کرد. فروش گستردهٔ آن در میان مردم، نشان از تشنگی جامعه به پیام اسلام داشت. این جریده برای بسیاری، نوری در تاریکی بود و برای عده‌ای اندک در حاکمیت، خطری که باید خاموش می‌شد.

و سرانجام، همین خطر بود که دشمنان اسلام را به جنایت واداشت. در شب برات ماه شعبان، دستان خبیث استکبار کمونیستی، صدای گهیځ را با گلوله خاموش ساخت. اما این خاموشی، پایان نبود؛ بلکه آغاز افسانه‌ای بود از یک شهیدِ اهل قلم، که با خون خود مهر امضایی بر اصالت راه خویش نهاد.

پس از شهادت وی، امتیاز جریده گهیځ به مولوی عبدالرب احدی وردک منتقل شد، اما دیگر آن شور و صداقت و شجاعت کم‌نظیر، تکرار نشد. از همین‌روست که استاد عشرتی با حسرت می‌گوید: «در جامعه اسلامی ما، کسی نتوانست راه او را تعقیب کند.»

شهید منهاج‌الدین گهیځ، شهیدی است از تبار روشنگران؛ چهره‌ای گمنام برای بسیاری، اما نامی آشنا برای قلم‌های بیدار. یاد و خاطره‌اش باید در تاریخ مطبوعات اسلامی افغانستان به‌مثابهٔ چراغی جاودان زنده نگه داشته شود؛ چرا که او ثابت کرد، می‌توان با قلم، همان‌گونه مردانه جنگید که با تفنگ؛ و چه بسا تأثیر یک سطرِ حق، از هزاران گلوله پرنفوذتر باشد

نظرات بسته شده است.