تکرار تاریخ در سایه غفلت امت: آیا مسجدالاقصی نیز به سرنوشت مسجد بابری دچار خواهد شد؟

«محمد مُرد، و دخترانی از او باقی مانده‌اند!»

امروز در صحن مسجدالاقصی دیگر نجوای نماز نیست، بلکه صدای پای صهیونیست‌هایی است که می‌رقصند و شعار می‌دهند:

«محمد مُرد، و دخترانی از او باقی مانده‌اند!»

این جمله، نه یک توهین معمول، که اعلام رسمی آغاز فاجعه‌ای تاریخی‌ست؛ فاجعه‌ای که با تخریب قبله نخست مسلمانان، هویت دینی امت اسلامی را هدف گرفته و در حال عبور از آخرین خطوط قرمز است.

صهیونیست‌ها دهه‌هاست که به بهانه حفاری‌های باستان‌شناسی، ریشه‌های مسجدالاقصی را در زیرزمین متزلزل می‌سازند. هدف، ساخت «هیکل سلیمان» بر ویرانه‌های حرم شریف است؛ پروژه‌ای که صِرفاً ساخت‌وساز نیست، بلکه پروژه‌ای برای تخریب اعتقادات، اراده و عزت امت اسلامی است.

در برابر این هجمه برنامه‌ریزی‌شده، آن‌چه صهیونیسم نیاز دارد، فقط یک چیز است: سکوت امت. و متأسفانه امروز همان را در اختیار دارد.

در قرن بیستم، مسجد بابری در هند، قربانی همین الگوی سکوت و بی‌تفاوتی شد. مسجدی که قرن‌ها نماد حضور اسلام در شبه‌قاره بود، توسط افراط‌گرایان هندو تخریب شد؛ در حالی‌که امت مسلمان، جز اندوه، اقدام جدی از خود نشان نداد. امروز، فقط تصاویر مسجد بابری در آرشیوها باقی مانده‌اند؛ اما عبرت آن، هنوز زنده است.

اکنون، پروژه‌ای مشابه با دقتی بیشتر، سرمایه‌ای کلان‌تر، و حمایتی جهانی در مسجدالاقصی در حال اجراست. با این تفاوت که این‌بار مثلث عبری، عربی و غربی، دست‌به‌دست هم داده‌اند تا آخرین سنگر امت را از درون و بیرون درهم شکنند. آنچه بر مسجدالاقصی می‌رود، ادامه همان نسخه‌ای‌ست که از پس جنگ جهانی اول تدوین و مرحله به مرحله اجرا شده است: از تکه‌تکه‌سازی جهان اسلام، تا نابودی نمادهای وحدت‌بخش آن.

صهیونیسم، با شناخت دقیق از نقطه‌ضعف‌های امت اسلامی، دو مسیر را هم‌زمان پیموده است:

  1. قلب امت را با رفاه‌زدگی، مصرف‌گرایی و فقر غیرت، خفه کرده؛
  2. و مغز امت را با کودتا، شست‌وشوی فکری و حاکمان مزدور، در مشت گرفته است.

مصداق بارز این نفوذ، حاکمیت محمد بن‌سلمان در سرزمین وحی است که خطری فراتر از ابوجهل دارد؛ چرا که در ظاهر مسلمان است، اما در عمل بازوی پروژه صهیونیسم شده است. علمای درباری نیز نقشی ایفا می‌کنند که حتی عبدالله‌ بن‌ ابی و بلعم باعورا در روزگار خود نتوانستند.

امروز با دیدن فریاد آخرین دخترک فلسطینی زیر آوار، تنها کاری که امت انجام می‌دهد، گذاشتن یک «استوری غم‌انگیز» است. نه خیابانی به خروش می‌آید، نه رسانه‌ای می‌لرزد. امت به‌جای امت، به انبوهی از کاربران خاموش تبدیل شده است. دشمن با دقت، وجدان جمعی امت را هدف گرفته است؛ هدفی که اگر نابود شود، دیگر نیازی به تخریب فیزیکی مسجد هم نخواهد بود.

نتانیاهو این را خوب فهمیده است. ورود رسمی او به صحن مسجدالاقصی با شعار تخریب، نشان می‌دهد دیگر هیچ خط قرمزی برای صهیونیسم باقی نمانده. او تکیه بر حکام مزدور عرب و عجم دارد؛ از بن‌سلمان و سیسی، تا بنی‌خلیفه و حتی برخی سردمداران کشورهای غیرعرب. صهیونیسم امروز از هیچ انسجام اسلامی نمی‌هراسد؛ زیرا انسجامی نمی‌بیند!

آیا امروز هم امت، تنها به تماشا خواهد نشست؟

آیا فردا فرزندان‌مان خواهند پرسید: «وقتی قبله‌تان را بردند، شما کجا بودید؟» و ما جز شرمساری چه پاسخی خواهیم داشت؟

اما هنوز راه نجات باقی‌ست.

تا محمد (ص) زنده است در دل‌های ما، تا غیرت امت هنوز رمقی دارد، تا دل‌هایی در غزه، یمن، افغانستان، لبنان و دیگر سنگرهای جهاد و‌پایداری می‌تپند، هنوز می‌توان از فروپاشی کامل هویت امت جلوگیری کرد.

سه اصل بنیادین، نقشه نجات مسجدالاقصی و امت اسلامی‌اند:

  1. بیداری جمعی امت از خواب راحت‌طلبی، رسانه‌زدگی و سکوت.
  2. سرنگونی رژیم‌های خائن و حامی پروژه صهیونیستی در جهان عرب و عجم.
  3. وحدت اصیل و راهبردی میان تمام مذاهب، قومیت‌ها و ملت‌های اسلامی برای تشکیل امت واحده محمدی.

و مهم‌تر از همه: فریاد زدن، اقدام کردن، و حمایت از جبهه الاقصی با جان، مال و زبان.

اکنون وقت آن است که امت برخیزد. پیش از آن‌که مسجدالاقصی هم، مانند مسجد بابری، تنها به خاطره‌ای در کتاب‌ها و عکس‌ها بدل شود.

الاقصی لنا… و لن نترکه.

محمد نمرده… تا امتش زنده شود.

سپاه ابابیل خواهد آمد… اگر دل‌های‌مان برخیزند.

محمد آخر پیروز می گردد

سپاه ابرهه نابود می گرد

عبدالرووف توانا

۶ جوزا ۱۴۰۴

نظرات بسته شده است.