تحلیل راهبردی جنگ یازدهروزه ایران و اسرائیل(آمریکا)
پیامدها، چالشها و درسهای حیاتی برای امنیت ملی جهان اسلام.

در ماههای اخیر، جنگ دوازه روزه میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی (آمریکا)– که آشکارا با حمایت مستقیم ایالات متحده امریکا انجام شد – به یکی از نقاط عطف در تاریخ منازعات غرب آسیا و جهان اسلام تبدیل شد. این جنگ نهتنها شکل جدیدی از درگیریهای منطقهای را به نمایش گذاشت، بلکه پیامدهای مهمی برای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به همراه داشت و درسها و عبرتهای سترگ و راهبردی برای کشورهای اسلامی، بهویژه افغانستان، به یادگار گذاشت.
۱. وطن؛ مادر مشترک همه جریانها
نخستین پیام این نبرد، بازگشت دوباره به قاعدهی تاریخی است که وطن، مادر همه جریانها و مقدسترین ارزش ملی است. در این جنگ، حتی آنانی که اختلافهای سیاسی، مذهبی یا جناحی با نظام جمهوری اسلامی داشتند، به هنگام خطر اشغال و تجاوز خارجی، در کنار حکومت و ارتش کشورشان ایستادند. این حقیقت بزرگ نشان داد که در شرایط تهدید خارجی، «اختلافات داخلی» رنگ میبازد و اصل، دفاع از سرزمین و حیثیت ملی است.
۲. اقتدار ملی بدون انسجام ملی و قدرت نظامی ممکن نیست
این جنگ بهروشنی آشکار کرد که اقتدار ملی بدون انسجام ملی و اقتدار نظامی سرابی بیش نیست. ملتی که در درون دچار پراکندگی، فساد یا شکاف باشد، هرگز نمیتواند در برابر تجاوز خارجی ایستادگی کند. انسجام اجتماعی، همبستگی ملی و آمادگی دفاعی سه ضلع یک مثلث حیاتیاند که بدون هر یک از آنها کشورها به راحتی در برابر طوفانهای دشمن فرو خواهند ریخت.
۳. اسرائیل؛ پادگان نظامی آمریکا، نه یک کشور مستقل
این نبرد یک بار دیگر واقعیت تلخ و قدیمی را برای جهانیان روشن کرد که رژیم صهیونیستی نه یک کشور مستقل، بلکه پادگانی نظامی و منطقهای برای آمریکا در قلب جهان اسلام است. تمام تصمیمات راهبردی تلآویو، چه در آغاز جنگ و چه در پذیرش آتشبس، با فرمان و چراغ سبز واشنگتن انجام شد. اسرائيل همان است که: «اسرائیل غدهی سرطانی است که با دست آمریکا در این منطقه کاشته شده است».
۴. نفوذ استخباراتی؛ خطر کهنهای که احیا شده است
از مهمترین درسهای این جنگ، وجود شبکههای نفوذ، جاسوسی و خرابکاری عمیق دشمن در لایههای مختلف جامعه ایران بود. رژیم صهیونیستی در هفتاد سال اخیر، پیوسته عملیاتهای استخباراتی موفقی را در منطقه انجام داده است. این واقعیت نشان میدهد که هیچ ملتی در برابر خطر نفوذ و خیانت از درون مصون نیست مگر آنکه حکومتها به ریشههای این معضل توجه کرده، چرایی تبدیل شدن برخی افراد به مزدور و خائن را بشناسند و با فساد، فقر، تبعیض و نارضایتی اجتماعی که بستر چنین خیانتهایی است، مبارزه کنند.
۵. ابتکار عمل ایران در میدان جنگ
یکی از نقاط عطف این نبرد، قدرت شگفتانگیز ایران در بازپسگیری ابتکار عمل پس از حمله برقآسای صهیونیستها بود. راکتباران شدید و حملات دقیق و گسترده ایران، تلآویو را وادار کرد که برخلاف میلش به آتشبس تن دهد. این رویداد نشان داد که هیچ نیروی متجاوزی نمیتواند بدون محاسبه هزینههای سنگین دست به جنگ بزند و قدرت بازدارندگی واقعی در سایه حمایت ملی و آمادگی نظامی رقم میخورد.
۶. وحدت امت اسلامی؛ حقیقتی زنده در دل ملتها
با همه اختلافاتی که میان دولتهای اسلامی وجود دارد، این جنگ نشان داد که ملتهای مسلمان – سنی و شیعه، عرب و عجم – در اصل مسألهی تجاوز به سرزمینهای اسلامی و تهدید عزت مسلمانان، یکدل و همجبههاند. این وحدت امت اسلامی، مهمترین سرمایه راهبردی جهان اسلام است که اگر به درستی مدیریت شود، میتواند موازنه قدرت جهانی را تغییر دهد.
۷. الکفار کلهم امة واحدة
این جنگ بار دیگر به تحقق راهبرد اسلام مهر تأیید زد که فرمود: «الکُفّارُ کُلُّهُم أُمَّةٌ واحِدة». دشمنان اسلام – با وجود همه تفاوتهای فرهنگی، مذهبی و سیاسی – در مقابله با امت اسلامی، متحد و یکپارچه عمل میکنند؛ همانگونه که آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی در این جنگ کنار هم ایستادند. این هشدار بزرگی برای مسلمانان است که چرا هنوز چنین وحدتی را میان خودشان نساختهاند؟
۸. ضرورت ناتوی اسلامی و راهبرد دفاع مشترک
بزرگترین عبرت این نبرد برای دولتهای اسلامی این است که هیچ کشور اسلامی به تنهایی توان دفاع در برابر تجاوز نظام سلطه را ندارد. ضرورت تشکیل یک «ناتوی اسلامی» با فرماندهی و استراتژی مشترک بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. جهان اسلام نیازمند تحول بنیادی در نگاه امنیتی، اقتصادی و فرهنگی خود است تا از انفعال، انزوا و پراکندگی نجات یابد.
۹. حمایت ملتها، پشتوانه نهایی قدرت
این جنگ نشان داد که هیچ دولتی بدون پشتیبانی ملت خویش توان مقاومت ندارد. اگر ملت ایران یکپارچه و حامی نظام خود نبود، دولت و ارتش هرگز نمیتوانستند چنین ایستادگی حیرتانگیزی را به نمایش بگذارند. این درس مهمی برای همه دولتهای اسلامی است که اقتدار سیاسی و نظامی جز بر ستون حمایت مردمی استوار نمیشود.
۱۰. درسهای حیاتی برای جهان اسلام بویژه کشور عزیز مان افغانستان
این جنگ برای مردم افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی دربردارنده پیامهایی روشن است:
- حفظ وحدت ملی و کنار گذاشتن اختلافات قومی، مذهبی و سیاسی در برابر دشمن خارجی؛
- افزایش توان دفاعی و نظامی و بازسازی زیرساختهای امنیت ملی؛
- مبارزه جدی با نفوذ استخباراتی دشمنان در نهادهای کشور؛
- اتکا به ظرفیتهای داخلی بهجای امید بستن به بیگانگان؛
- حرکت به سوی ایجاد پیمانهای امنیتی و دفاعی اسلامی منطقهای.
نتیجهگیری:
جنگ یازدهروزه ایران و رژیم صهیونیستی، جنگی کوتاه اما سرشار از عبرتهای تاریخی بود. این نبرد نشان داد که ملتهای مقاوم با ایمان به راه خود، میتوانند در برابر قدرتهای جهانی بایستند. اما این نیز روشن شد که ضعف اتحاد اسلامی، پراکندگی راهبردی و غفلت از نفوذ دشمن، بزرگترین خطر برای بقای امت اسلام است.
امروز وقت آن رسیده که جهان اسلام، راهبردهای کهنه، اختلافات داخلی و وابستگی به قدرتهای بیرونی را کنار بگذارند و برای ساختن سازمان پیمان جهانی اسلام، وحدت دفاعی و استقلال واقعی چارهاندیشی کنند. آینده منطقه در گرو این بیداری راهبردی است.
عبدالرووف توانا
۳ سرطان ۱۴۰۴
نظرات بسته شده است.