بررسی حکایت مولانا؛ آینهای برای شناخت رهبران جهان اسلام
ادراک: خاستگاه حقیقت یا پرتگاه توهم؟

در ژرفای حکمت عرفانی مولانا، حکایتی هست که چون آینهای صیقلی، سیمای درون بسیاری از مدعیان قدرت را عریان میسازد:
«مگسی بر پر کاهی نشست که آن پَر کاه بر ادرار خری روان بود.
مگس، مغرورانه کشتی میراند و میگفت:
من علم دریانوردی و کشتیرانی خواندهام!»
در ظاهر، این تصویر طنزآمیز و خندهدار است؛ اما در بطن خود، حقیقتی تلخ و هشدارآور را پنهان دارد:
جهان هر انسان، بازتاب فهم اوست.
انسان کمخرد، بر هیچ تکیه زده، اما گمان همهچیز دارد. آنچه «دریا» مینامد، فاضلاب توهمات است؛ و آنچه «کشتی» میپندارد، چیزی نیست جز برگ پوسیدهای بر مرداب.
و امروز، این مگسِ مغرور، در هیبت پادشاهان، رؤسای جمهور و حاکمان کشورهای اسلامی جلوهگر شده است…
بخش نخست: مگس مولانا در هیبت پادشاهان معاصر
امروزه، بسیاری از رهبران جهان اسلام، تجسم کامل این حکایتاند. تاج بر سر نهادهاند، کاخها در تصرف دارند، ارتشها را فرمان میرانند، و در تریبونها از «رهبری امت» میگویند. اما اگر نقاب قدرت را کنار بزنیم، واقعیت عیان میشود:
- آنچه «کشتی» میپندارند، پری پوسیده از تملق و تزویر است؛
- و آنچه «دریا» میخوانند، فاضلابیست از مزدوری برای آمریکا و صهیونیسم.
اگر ذرهای عزت و استقلال داشتند، امروز فلسطین در خون نمیغلتید، قدس در زنجیر نبود، و کودکان بیگناه، آماج بمبهای نفاق و خیانت نمیگشتند.
اگر اقتدارشان راستین بود، امت اسلامی، به مسلخ نرفته و بازار فروش اسلحههای غربی نمیشد.
بخش دوم: مقایسهای روشن میان حکایت مولانا و واقعیت معاصر
ویژگیها مگس در مثنوی مولانا حاکمان خائن جهان اسلام
وسیله حرکت پر کاهی بر ادرار خر قدرت نمایشی بر پایه حمایت آمریکا و غرب
واقعیت عینی بر فاضلاب در حرکت غرق در مرداب وابستگی و تحقیر
نتیجه نهایی مضحکهای غافل از حقیقت ابزار اجرایی طرحهای استکبار جهانی
بخش سوم: مصادیق عینی از مگسان تاجدار در جهان اسلام
۱. محمد بن سلمان – ولیعهد سعودی، با نقاب اصلاحطلبی و نوسازی اقتصادی، مهرهای است در خدمت عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و سرکوب مردم امت اسلامی
استقلال کجاست؟
۲. عبدالفتاح السیسی – با ادعای حفظ امنیت مصر، آن را به بزرگترین زندان جهان اسلام بدل کرده و در برابر صهیونیسم، دهان بسته و گذرگاهها را بر مردم غزه مسدود ساخته است.
۳. رژیمهای خلیج فارس – شاهان کاخنشین، اما آویخته بر طناب ناتوی عربی و پایگاههای آمریکا. اگر ذرهای غیرت داشتند، صدای کودکان غزه را میشنیدند و سکوت نمیکردند.
۴. رجب طیب اردوغان – با شعار حمایت از فلسطین، اما در عمل با رژیم صهیونیستی تبادلات تجاری میلیاردی دارد. کشتیهایش به غزه نمیروند، اما کالاهایش روانه تلآویو است.
۵. رژیم هاشمی اردن – که مدعی حمایت از فلسطین است، اما در عمل یکی از حلقههای اصلی در زنجیره حفاظت از مرزهای اشغالی و تعاملات پنهانی با تلآویو به شمار میرود.
بخش چهارم: چرا امت اسلامی به دام این مگسان تاجدار افتاد؟
آنگاه که امت، بینش وبصیرت را با تزویر تعویض کرد و حقیقت را قربانی زر و زور ساخت، تاج را بر سر مگسان نشاند.
دموکراسیهای دروغین، رسانههای مزدور، عالمان درباری و شعارهای توخالی، زمینهساز صعود خائنان شدند.
وقتی که جای خلفای راشدین را در مکه، ابوجهلها و ابولهبها گرفتند؛ و در مصر، جای موسیها را فراعنه پر کردند، طبیعیست که پرچم امت، در دستان نامحرمان و خیانتپیشگان بیفتد.
وقتی جانیان در قصر و ناجیان در حصر باشند؛
وقتی مجاهدان و دعوتگران راستین، «تروریست» خوانده شوند،
و خائنان و جنایتکاران، «مصلحان» لقب گیرند،
آنگاه جهان اسلام، به مردابی از تحقیر و تفرقه بدل خواهد شد.
بخش پایانی: راه نجات کجاست؟
زمان آن فرارسیده است که:
- امت، افق فهم خود را بگشاید؛
- مردان بصیر، نقاب از چهره رهبران پوشالی برگیرند؛
- عالمان حقیقی، از کاخ و قدرت فاصله گرفته، به صف مردم بازگردند؛
- و کشتی مقاومت، از برگهای کهنه توهم، عزتی نو بنا نهد.
این مگسان تاجدار، روزی فرو خواهند ریخت؛ اما شرط آن است که امت، خود را بازشناسد، خود را باور کند و از درون برخیزد.
نتیجه: بینش وبصیرت، کلید رهایی است؛ نه تاج و تخت
اگر جهان را از پنجره تنگ ذهن ببینیم، در فاضلاب توهم غرق خواهیم شد.
آنچه امت اسلامی را از این مرداب نجات میدهد، نه صلح با دشمن، که بیداری با خویش است؛
نه پادشاهی ساختگی، که رهبری برخاسته از دل مردم، از ایمان و از بصیرت.
تا آن روز، حکایت مولانا زنده خواهد ماند؛
و مگسان خائن، همچنان بر برگ خیانت،
فریاد دریانوردی خواهند زد…
عبدالرووف توانا
۳ حمل ۱۴۰۴
نظرات بسته شده است.