ایران، ترامپ و بازی بزرگ هسته‌ای: تغییر موازنه قدرت یا اشتباه محاسباتی؟

ایران، ترامپ و بازی بزرگ هسته‌ای: تغییر موازنه قدرت یا اشتباه محاسباتی؟

روند تحولات سیاست خارجی ایالات متحده در دوره دونالد ترامپ، به‌ویژه در قبال ایران، یکی از پیچیده‌ترین و شگفت‌انگیزترین فصل‌های تاریخ دیپلماسی مدرن است. در حالی که ترامپ با شعار «فشار حداکثری» و تهدیدهای نظامی به میدان آمد، اکنون خود از سرسختی و جسارت فزاینده ایران در میز مذاکرات هسته‌ای اظهار شگفتی و ناامیدی می‌کند. این دگرگونی در رفتار ایران و سردرگمی ترامپ، پیام‌های عمیق راهبردی در دل خود دارد که شایسته واکاوی تحلیلی است.

۱. از سیاست تهاجمی ترامپ تا فرصت‌های تهران

ترامپ مذاکره با جمهوری اسلامی ایران را در فضایی از تهدیدهای آشکار آغاز کرد: اعزام ناوهای هواپیمابر به خلیج فارس، استقرار بمب‌افکن‌های استراتژیک در جزیره گوام، و مانورهای نظامی تحریک‌آمیز. در سطح تبلیغات، همه چیز به گونه‌ای طراحی شده بود که تهران ناچار شود یا تسلیم شود یا بهانه برای حمله فراهم گردد.

اما واقعیت صحنه بین‌الملل، چیز دیگری بود: سیاست‌های پر سر و صدای ترامپ، از حل بحران اوکراین تا شکست در جنگ‌های تعرفه‌ای با چین، از ناتوانی در آزادی گروگان‌های صهیونیستی در غزه تا بن‌بست در تحولات خاورمیانه، همه و همه نشانه‌هایی از ضعف و ناکامی سیاست خارجی او را به تهران مخابره کرد.

ایران به‌درستی دریافت که ترامپ نمی‌خواهد یا نمی‌تواند وارد جنگ پرهزینه جدیدی در خاورمیانه شود. همان‌گونه که در ماجرای حوثی‌های یمن، با وجود همه تهدیدها، امریکا از ورود مستقیم به جنگ صرف‌نظر کرد. این شناخت، تهران را جسورتر و موضع مذاکره‌اش را تهاجمی‌تر ساخت.

۲. اختلاف راهبردی در اردوی متحدان ترامپ: بازی حساب‌شده تهران

یکی دیگر از کشفیات استراتژیک تهران در خلال این مذاکرات، شکاف در اردوی متحدان عرب ترامپ بود. شاهزادگان ریاض، امیران ابوظبی و حکام بحرین و دوحه، برخلاف دوره‌های پیشین، این بار از احتمال حمله امریکا به ایران بیمناک بودند. تهران به آنان پیام روشنی داده بود: اگر آتش جنگ افروخته شود، از سکوهای نفتی آرامکو تا آسمان‌خراش‌های دوبی و پایگاه‌های امریکایی در قطر و بحرین در امان نخواهند ماند.

این هشدار صریح، موجب عقب‌نشینی تدریجی این کشورها از تحریک ترامپ به اقدام نظامی شد و ایران فهمید که در معادله جدید، جبهه عربی دیگر آن اشتیاق سابق به جنگ‌افروزی ندارد.

۳. گزینه هسته‌ای: تهدید یا ابزار چانه‌زنی؟

تحلیل‌گران معتقدند یکی از مهم‌ترین محاسبات تهران، در کنار دیپلماسی مقاومتی، استفاده از اهرم برنامه هسته‌ای به‌عنوان ابزار چانه‌زنی است. احتمال خروج از پروتکل‌های نظارتی آژانس و پیشروی به سوی تولید سلاح هسته‌ای، به‌ویژه با اشاره به امکان حمله بر تاسیسات حساس رژیم صهیونیستی، می‌تواند ترامپ را به عقب‌نشینی و پذیرش حقوق هسته‌ای ایران وادار کند.

تهران به‌خوبی می‌داند که اسرائیل خط قرمز حیاتی امریکاست و هر تهدیدی علیه آن، وزن سنگینی در تصمیم‌سازی واشنگتن خواهد داشت. از این رو، بازی هسته‌ای ایران دیگر فقط در حوزه انرژی نیست؛ بلکه به مهره کلیدی در شطرنج بزرگ قدرت تبدیل شده است.

۴. مهارت تهران و سردرگمی ترامپ: یک جنگ اعصاب فرسایشی

تغییر رفتار ایران از انفعال به تهاجم، از عقب‌نشینی به جسارت، از تسلیم به چانه‌زنی سخت، مایه شگفتی و ناامیدی ترامپ شده است. زیرا محاسبات اولیه کاخ سفید مبتنی بر این بود که با فشار نظامی و تحریم‌های اقتصادی شدید، ایران به پای میز مذاکره با دست‌های بسته کشانده خواهد شد. اما تهران با ترکیبی از صبر استراتژیک، تهدیدات حساب‌شده و نمایش قدرت منطقه‌ای، این بازی را به جنگ اعصاب تبدیل کرد.

۵. آینده این بازی: پیروزی دیپلماسی یا خطر اشتباه محاسباتی؟

اکنون پرسش کلیدی این است: آیا این راهبرد تهران موجب پذیرش خواسته‌های ایران از سوی امریکا خواهد شد یا اشتباه محاسباتی خطرناکی رخ خواهد داد که کشور را در آستانه رویارویی نظامی قرار دهد؟

واقعیت آن است که جمهوری اسلامی ایران تاکنون با زیرکی کم‌نظیر، فرصت‌ها را به تهدید تبدیل کرده و تهدیدات را به فرصت. اما این بازی مرزی، همواره با خطر «خطای استراتژیک» همراه است. ترامپ، نتانیاهو و نومحافظه‌کاران امریکایی هنوز قادرند در لحظه‌ای غیرمنتظره، تصمیم به ضربه پیش‌دستانه بگیرند.

نتیجه‌گیری: ایران برنده بازی فرسایشی؟

با وجود تمام تهدیدها و تحریم‌ها، جمهوری اسلامی ایران تا اینجا نشان داده است که از ترامپ، تهدیدهایش، و حتی متحدان منطقه‌ای او هوشمندانه‌تر بازی کرده است. اگر تهران بتواند این مسیر پرتنش را بدون لغزش ادامه دهد، چه‌بسا تاریخ این فصل از تقابل هسته‌ای را به‌عنوان پیروزی دیپلماسی مقاومت ثبت کند.

اما اگر اشتباه محاسباتی رخ دهد، ممکن است ایران خود را در برابر ضربه‌ای پیش‌بینی‌ناپذیر از سوی امریکا یا اسرائیل بیابد.

آنچه قطعی است، این است که جمهوری اسلامی ایران اکنون دیگر آن بازیگر منفعل گذشته نیست؛ بلکه بازیگری مقتدر و تعیین‌کننده در شطرنج منطقه‌ای است؛ بازیگری که حتی ترامپ را شگفت‌زده و ناامید کرده است.

پیشنهاد نهایی برای دستگاه سیاست خارجی ایران:

  1. ادامه مسیر مقاومت فعال، بدون عبور از مرزهای خطرناک تحریک نظامی مستقیم.
  2. تقویت پشتوانه منطقه‌ای از طریق متحدان آسیایی و عربی برای افزایش هزینه جنگ احتمالی بر امریکا.
  3. گسترش گزینه‌های مذاکره بر اساس قدرت واقعی در میدان، نه بر اساس وعده‌های شکننده امریکا.

عبدالرووف توانا

نظرات بسته شده است.